منم و یک جاده و هوای ابری 

و یک عمر خاطره

 

+ حاج قاسم دیگه نیست

من مسیر سالهای قبل دانشگاه رو طی میکنم، مسیری که قبلا با دوستان و سرشار از شور و شلوغی میرفتم

استاد هاشمی رو ندیدم که اگر بود می نشستم جلوش و با خنده، غم دلتنگی قبلیم رو تو لبخند مهربون همیشگیش میشستم

حالا نشستم تو اتوبوس و توی گوشم و تمام وجودم میپیچه "تو اکنون ز عشقم گریزانی غمم را ز چشمم نمیخوانی"