دلتنگی
میگن اینکه خواب کسی رو ببینی یعنی خیلی دلت براش تنگ شده
عجیبه نادیده دیدمت
بابا بود، مامان بود ... خونه ی همیشگی و شلوغ بود ... و تو که یک جای دنج، تنهایی توی سکوتِ اون هیاهو نشسته بودی
با همون آرامش و ادب همیشگی، نگران و با لبخند پرسیدی تنهایی؟
و همزمان هر دو به مادر نگاه کردیم و می دونستیم مادر دیگر اینجا نیست، پدر نیست، اون هیاهو نیست و من پرت شدم به تنهایی، بدون هیچکدومتون
تنها بودم، دور از همه، دور از آن هیاهو، دور از تو، میدونستم فاصله بین ما زیاد است
عجیبه، اما نادیده دیدمت و دلتنگت بودم
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 13:40 توسط تلما
|