میگن اینکه خواب کسی رو ببینی یعنی خیلی دلت براش تنگ شده

عجیبه نادیده دیدمت

بابا بود، مامان بود ... خونه ی همیشگی و شلوغ بود ... و تو که یک جای دنج، تنهایی توی سکوتِ اون هیاهو نشسته بودی

با همون آرامش و ادب همیشگی، نگران و با لبخند پرسیدی تنهایی؟

و همزمان هر دو به مادر نگاه کردیم و می دونستیم مادر دیگر اینجا نیست، پدر نیست، اون هیاهو نیست و من پرت شدم به تنهایی، بدون هیچکدومتون

تنها بودم، دور از همه، دور از آن هیاهو، دور از تو، میدونستم فاصله بین ما زیاد است

عجیبه، اما نادیده دیدمت و دلتنگت بودم